14 آذر عمه خانوم جان بله گفت به آقای داماد و حالا یه پسر به پسرای خانواده اضافه شده . 

با این که اصلا فکر نمیکردم که گارد داشته باشم در مقابلش ولی ظاهرا همه ی وجودم ناراضیه که دیگ عمه خانوم فقط و فقط عمه و خاله ما نیست و شاید کمتر بتونیم باهاش باشیم.به هر حال بخش عظیمی از زندگیش حالا متعلق به آقای داماده 

شب عقد کنون بعد از عقد همه رفتن تو سالن و عروس و داماد یه مقدار دیرتر از بقیه میخواستن برن تا با فامیل عکس بندازن طول کشید یه مقدار. من تو اتاق عقد مونده بودم ک کمک کنم و وسایل رو جمع کنم و هر چی ب عروس و داماد گفتیم شما برید ما جمع میکنم بقیه منتظرن نمیرفتن???? و داماد داشت خودش کمک می‌کرد جمع کنه آخر گفتم آقا داماد شما برو من بتونم چادرمو دربیارم جم کنم ???? گفتن چشم چشم ببخشید و رفتن بالاخره???? من و عمه دیگم جم کردیم و رفتیم وارد سالن شیم دیدم داماد پشت در سالن ایستاده و داخل نشده و دارن با برادرشون و اقوام صحبت میکنن منم ب خاطر وضعیت سر و صورت خیلی تو راهرو نموندم و با اسکورت عمو جان سریع رفتم داخل ک عمم پشت در منتظر داماد بود تا فیلم برداری شه و با هم برن تو جمع گفت نرگس عمه بگو بیاد داخل دیگ، منم ک کلا در گارد لای درو باز کردم گفتم آقا داماد بیاین داخل دیگ منتظرن ???? گفت چشم چشم الان میام و اقوامشون ک منو دیدن  هم گفتن برو برو منتظرن واینستا و سلام و کوتاه کردن????

آخر شب می‌خواستیم سالن رو ترک کنیم چادر و شنل جلوی دید عروس و گرفته بود تا جلوی در سالن همراهیش کردم و دستشو گرفتم ک نخوره ب در و دیوار ???? از در رفتیم بیرون عمه اقوام نزدیک رو دید و سلام می‌کرد ک داماد دو قدم از ما رفتن جلوتر و روی پله ایستادن ???? منم باز تو گارد گفتم آقاشون فک کنم باید دستشو بگیرین برای پله ها???? گفتن بله بله حتما همینطوره داشتن سلام میکردن اومدم کنار ایستادم وگرنه که چشم . 

خلاصه انقد ب بنده خدا پریدم ک امیدوارم درک کنه گارد داشتم وگرنه باهاش خصومت و دشمنی ندارم ????

با همه‌ی اینا ایشالا ک خوشبخت ترین باشههه????????????

داماد ,سالن ,گارد ,داخل ,سلام ,گفتن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موسسه زبان بهکلام باکسر شیعه بر حق است فروشگاه اینترنتی •••●●●به غمکــــــــده خوش اومدی●●●••• کسب درامد رایگان از اینترنت شهر نیشابور اینجا همه چی هست طاقت بیار